۱۰ آذر ۱۳۹۴

عملی انجام داد که جنسی بود

دنباله پست قبلی

و میفهمیدم چرا یک زن حق ندارد
که اگر عملی انجام داد که جنسی بود
و به خاطر آن به فحشا کشیده شد
باید فاحشگی را به عنوان شغل انتخاب کند!

برای فهمیدن متن بالا باید در آن تغییری داد، زیرا اینطور که پیش چشم ماست هم از نظر محتوا و هم از نظر شکل ناقص است. «حق ندارد» یکی از نقاط مبهم است زیرا متن به ما نمیگوید زن چه حقی را ندارد. اگر به طور آزمایشی عبارت «حق ندارد» را از متن حذف کنیم به این میرسیم
میفهمیدم که چرا یک زن اگر عملی انجام داد که جنسی بود، و به خاطر آن به فحشا کشیده شد، باید فاحشگی را به عنوان شغل انتخاب کند.
البته میتوانیم به جای حذف «حق ندارد» به متن چیزی (حقی که زن آن را ندارد) اضافه کنیم
میفهمیدم یک زن حقندارد [آزادانه با بدن خود رفتار کند]، و اگر عملی انجام داد که جنسی بود و به خاطر آن به فحشا کشیده شد، باید فاحشگی را به عنوان شغل انتخاب کند

هر کدام از این دو را که نزدیک به منظور پارسیپور در نظر بگیریم، یک پرسش میماند. این «عملی» که جنسی است و به خاطر انجام آن دختری مجبور به فحشا میشود، چه عملی ست!  
چندروز پیش فیلم اوریون علی زمانی عصمتی را در بیبیسی دیدم. مرد جوانی پرده بکارت دخترک دانشجویی را پاره کرده است، و تصمیم دارد به یاری دوستان خود آن را بدوزند! متخصص بیبیسی هم میگفت، اینتعارض سنت است و مدرنیته
فیلم ما را در جریان سرنوشت دخترخانمی  که عملی انجام داده بود که جنسی بود(!) نگذاشت، و نمیدانیم مجبور بهانتخابفحشا خواهد شد یا نه. اما نظر پارسیپور ظاهرا به سرنوشتهایی است که از فیلمفارسی میشناسیم. به دخترکی بیگناه در مناسباتی قبیلهای و در میان مردمانی که همخوابگی خارج از چهارچوب نکاح را فاجعه میدانند، و دخترک معصومی را تنها به این گناه که خارج از چهارچوب کس داده است در وضعیتی قرار میدهند که جهت امرار معاش راهی جز فحشا برای او نمیماند.
[ای نامرد! این تو بودی که عصمت این طفل معصوم‌و دریدی؟! ناصر ملکمطیعی سلام میرساند!]
با اینکه ممکن است در ایران هنوز شاهد چنین سرنوشتهایی باشیم، تصور پارسیپور از فحشا و از فاحشه تصوری قدیمی ست. چندسال پیش در نمایشگاه کتاب فرانکفورت کتابی به قلم زن فاحشهای نیز بود که مورد توجه قرار گرفت. در بعضی کشورها فاحشهها مجلات ویژه خود را دارند. اینجا زنی که عملی انجام داد که آن عمل جنسی بود، به این خاطر نگونبخت نمیشود. صبح تا غروب کثیری آدم دایم عملی انجام میدهند که جنسیست و در مشاغل گوناگون و با درجات، و در سطوح مختلف شغلی حضور دارند و مجبور به انتخاب فحشا نبوده اند. مجلات زرد پر از دخترخانمهایی ست که از طریق عمل جنسی به چنان جایگاهی رسیده اند که آنچه رادیو زمانه در یک سال به شهرنوش پارسیپور میپردازد، مزد یکساعت آنهاست. و سرافکنده هم که نیستند هیچ، خیلی هم سربلند اند.
اینجا به یکی دیگر از بیدقتیهای پارسیپور میرسیم: در ایران، که احتمال وجود فاحشهی مظلوم بیگناهی که به خاطر یک خطا به فحشا کشانده می‌شود وجود دارد، چیزی به نام «بار» وجود ندارد که در آن مرد و زن فاحشه پس از نوشیدن ویسکی با هم از این حرفها بزنند/ و برعکس، جاهایی که «بار» مورد نظر پارسیپور موجود است، این نوع فاحشهها را نداریم.
نتیجه این‌که لوکیشن پارسیپور حاصل انتقال یکی از بارهای لوکس آمستردام به چهارراه مولوی ست، که می‌توان آن را جلوه‌ی دیگری از درهم‌آمیختگی سنت و مدرنیته دانست!